سیاست ، تاریخ ، تفکر
چند خط درباب بزرگترین دانشگاه علوم انسانی خاورمیانه
ذبح احساسات دینی به پای سیاست بازی های غیر دینی و اجرای تفکیک جنسیتی و عزل و نصب های بی منطق و بی نتیجه و زیان رسان به دانشگاه توسط آقای شریعتی بیش از هر چیز ناشی از ارزیابی غلط از مسئولیت ها و حوزه مدیریتی توسط ایشان است . ریاست بر یک دانشگاه علوم انسانی در کشوری که خود تولید کننده آن علوم نیست اقتضائاتی دارد که آن را از هر فعالیت دیگری متمایز میکند . آنچیزی که تاسف بار و البته حکمت آمیز است این که در دوران ریاست هر کدام از دو طیف سیاسی وضعیتی مشابه در دانشگاه علامه حاکم بوده.
در دوران اصلاحات تبدیل دانشگاه به باشگاه سیاسی به همان اندازه ملال انگیز است که مدیریت رضاخانی هشت سال گذشته . هر دو فارغ از این که ماموریت آنها سامان دهی به وضعیت علوم انسانی و مهیا کردن زمینه شور و نشاط علمی در دانشگاه است تنها به فکر تامین منافع سیاسی و گروهی خود بودند. چه آن زمانی که فریاد آزادی آزادی سر کلاس ها و حیاط دانشگاه ها بلند بود چه زمانی که وا اسلاما وا اسلاما گویان بزرگترین مشکل دانشگاه زلفهای بر باد داده عده ای قلمداد می شد.
به نظر مهمترین تذکر این تجربه تاریخی این است که بهتر است به جای داد و قال های بی محتوا و نوشتن بیانیه های مشمئز کننده ویا برگزاری کمپین های شادی برای عزل رئیس سابق همان درسهای خودمان را کمی بهتر بخوانیم تا وقتی از "اسلامی کردن" یا "سکولاریزاسیون" علوم انسانی سخن میگوییم بدانیم دقیقا از چه چیزی صحبت میکنیم.اتفاقی که متاسفانه نه در دوره اخیر که تحول علوم انسانی و اسلامی کردن آن مطرح گردید محقق شد و نه در دوره پیش از آن که ادعای آزاد فکری و گذر از سنت و پریدن در آغوش مدرنیته به عنوان هدف مورد تاکید واقع میشد!
اگر به این قائل باشیم که تفکر آنچیزی ست که تحول در علوم انسانی(تحول از هر نوع آن) را رقم می زند باید گفت سیاست زدگی بزرگترین مانع تفکر است . هر چند تفکر تنها در گرو گذر از سیاست زدگی نیست و مقدماتی دارد که در حوصله مضجای این مطلب نمیگنجد.
پ ن1: آقای شریعتی در تمام دوران مسئولیتشان تنها دوبار به دانشکده علوم اجتماعی آمدند که یکی در ماههای اول مسئولیت بود و آن یکی هم دو سه سال پیش در روز شلوغ 15 فروردین!
پ ن 2: مردی که دفاتر بسیج را پلمپ میکرد و دانشجویان بسیجی را تعلیق دیگر رفته است!